تو حیرانی در این هنگامه من هم از تو حیرانتر
تو در آغاز آبادی منم هر لحظه ویرانتر
در این بن بست ظلمانی رهایی را چه میدانی
فرار از خود به سوی هم و یا از هم گریزانتر
اگر از راه برگردیم سراپا حسرت دردیم
گذشتن مرگ ماندن درد كدامین است آسانتر
كدامین پیك را گویم كه من هم از تو میجویم
نشانت را و ماندم بی خبر در آن پریشانتر
در این تنهایی ممتد فقط دست تو بر دستم
ندیدم از تو ای دیرآمده ناخوانده مهمانتر
درباره این سایت